خلوتگاه من و دل

متن مرتبط با «تعطیلات» در سایت خلوتگاه من و دل نوشته شده است

تعطیلات عید

  • تعطیلات عید دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۱   یک سال دیگه هم گذشت.با همه فراز و نشیب هاش.امسال تصمیم گرفتیم بریم سمت آذربایجان هم غربی و هم شرقی و البته اردبیل.امروز رسیدیم به مراغه. فردا میریم بناب و پس فردا احتمالا میریم آذربایجان غربی و بعدش هم میریم اردبیل.چند روزیه که یکی از همسایه ها که تبریزی هستند دعوت کرده بریم تبریز. مادر معربونی داره و خواهرش هم خیلی به ما لطف داره ولی اصلاً ذهنیت خوبی از مردم این شهر ندارم. نه یکی نه دوتا چند نفر به طرق مختلف توی زندگیم بهم خیلی ضربه زدند. آدمهای عجیبی هستند. خیلی مغرور و از خود راضی. خودشون رو از همه بالاتر می‌دونند. اهل دعا و جنبل و و جادو هستند و خیلی آب زیر کاه.نمی‌دونم، این چند نفری که توی زندگیم بودن که اینجوری بودند.در هر صورت اصلا دوست ندارم برم.مراغه آب و هوای خیلی خوبی داره. امروز خیلی بارون اومد. من عاشق بارونو. وقت هم نشد شهر رو ببینیم. فردا میریم دور دور.انشاالله که سال جدید برای همه سال خوبی باشه.     بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تعطیلات تابستانی و یه عالمه حرف

  • چه دنیای کوچک و بی رحمی داریمدیروز مراسم آقای حق پرست بودپدر برادران مهران ، مهرداد و مهرزادیادش بخیر مرد بی آزار و مهربانی بودالان از جمع 4نفره ما فقط بابای حمید کلانتری زنده است که انشاالله خدا بهش عمر باعزت بدهدبابا سال 94 فوت کرد پدر فرشید رازبان سال 1400 و بابای مهردا هم امسالنمی دونم باید به خاطرات زیبای گذشته نکاه کنم یا به آینده مبهم و ترسناک آیندهتعطیلات تابستانی دانشگاه هم تمام شد و بعد از دو هفته امروز اومدیم سرکارخیلی تنبل شدماصلا حوصله کار کردن رو ندارمدرس نیوشا هم تموم شده و تسویه حسابش خورد به تعطیلات این هفته انشاالله کارهاش رو انجام بدهیم و انشاالله مدرکش رو زودتر بگیره ببینم کجا میتونم براش کار پیدا کنممن اصولا مریض نمی شم ولی وقتی مریض میشم در حد نابودیهیک هفته قبل از تعطیلات قلبم درد گرفت چهارتا بیمارستان رفتم و اکو و نوار قلب گرفتندگفتند چیزی نیست تا اینکه دیدم کلیه ام درد میکنه چه دردی !!رفتم بیمارستان هاشمی نژاد سی تی اسکن گرفتند دیدیم یه سنگ خیلی بزرگ دارم که باید سنگ شکن بشهدو روز دنبال سنگ شکن بودمدر طی این چند روز چیزی که نمی خوردم هیچ همینجوری هم بالا می آوردمدیگه کار به جایی رسیده بود که خون بالا می آوردمخلاصه سنگ شکن کردیم دیدم این خون بالا آوردن تموم نمیشهرفتم متخصص گوارش اندوسکوپی کرد گفت معده ات وحشتناک زخم شدهخلاصه 6 تا آمپول داد که هر روز یکی بزنم و مجدد بعد از یک هفته یه اندوسکوپی دیگه برای نمونه برداریحالا چه شانسی آوردمروز آخری که سرکار بودم یه دانشجو مراجعه کرد که حسابی کلافه بود هیچ کسی جوابش رو نمیداد و آخر سر به من مراجعه کرد با اینکه براش توضیح دادم که کارش به من ارتباطی نداره ولی با این حال دلم سوخت چون اینجا واقعا خیلی از همکاران ج, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها